دينادينا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره

جوجه مامی

بهانه زندگی ما

 


 

دینای من در روز 9 شهریور 91 ساعت 16:15 دقیقه با وزن 3400 قد 53 دربیمارستان نجمیه بدنیا آمد و لذت مادربودن را به من هدیه داد

من و بابامجید عاشقانه دوستت داریم و برای تو با عشق بیشتری کارمیکنیم

تولد دینا گلی

چه روز قشنگی بود                روزی که خدا یکی از فرشته هاشو برای مابه زمین فرستاد.. امروز تکرار اون روز قشنگ خداست.. روز تولد دینا کوچولوی ما   دینای من امروز اولین سالگرد اومدنته ا اولین سالی که خونه ما پراز عشق و شادی شد و من حس مادرانه بودن را با تمام وجود لمس کرد وقتی که تو با قدمهای کوچولت به طرفم اومدی و خودت رو دربغلم جا دادی و صورتم رو پراز بوسه و تف کردی و من این حس زیـــــــــــــــــــبا رو با هیچی عوض نمیکنم روز جمعه بعداز ظهر تولدت روز گرفتیم و خاله ندا و خاله سارا خیلی کمکون کردن و همینجا از خاله ندا تشکر میکنم که این ی...
19 مهر 1392

تولد یکسالگی عشقم

چه لطیف است حس آغازی دوباره و چه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبای آغاز تنفس .. و چه اندازه عجیب است روز ایتدای بودن وچه اندازه شیرین است امروز... روز میلاد روزتو ... روزی که تو آغاز شدی ... ه لط [img]http://www.iran-forum.ir/smile/images/2uge4p4.gif[/[img]http://www.iran-forum.ir/smile/images/2uge4p4.gif[/img]img]یف است حس آغازی دوباره وچه زیباست   امروز مورخ ٠٩/٠٦/٩٢دینا کوچولوخونه ما یک ساله شد . یا بهتر بگم سن مادری من به یک سال رسید! امروز دقیقا یک ساله که من فرشته ای ناز رو در آغوش دارم که بهترین هدیه از خدای مهربونه . دخترکی که دنیای منه و لحظه لحظه زندگیم با وجود اون معنا می گی...
16 شهريور 1392

نی نی پارتی دینا گلی

دینا جونم بالاخره نوبت ما شد و دوستای نازت  روز جمعه 25/05/1392 خونه مارو نور بارون کردن و تشریف آوردن مرمر و یاسمینا جون ،افسانه و پارمین گلی ؛بهار و باران جون،ساناز و مهراد جون،حدیث و امیرحسین جون ،یاسمن و تسنیم جون ،،الناز و برسام جون ،الناز و کیان جون که خیلی خوشحالم کردن و زحمت کشیدن و این راه دور رو اومدن افسانه جون و بهارجون زحمت کشیدن عکس انداختن مرمر زحمت کشید و مامانا و نینی هار و آورد     ...
27 مرداد 1392

برای دخترم

همه کسم تو / هر هوسم تو / بال و پرم تو / همسفرم تو / پیش و پسم تو / گرمی خانه / شور ترانه / متن غزل تو / شعر و سرودم / بود و نبودم / قند و عسل تو / بی تو خموشم / با که بجوشم / جفت تنم تو / خسته و عریان / پیش غریبان / پیرهنم تو / تقدیم به دینا جونی مامان!!   دینای من تو در آستانه یکسالگی هستی و من هر لحظه خاطرات پارسال رو مرور میکنم که هونز نیومده بودی و من دیگه طاقت نداشتم و دوست داشتم زودتر صورت زیبا و صدای دلنشینت رو بشنوم مامانی   ...
27 مرداد 1392

ده ماهگی

دردانه من نازنینم هستی من در تاریخ 1392/04/09 ده ماهه شدی دینای من تو ده ماهه شدی و من از بزرگ شدن تو لذت میبرم  نمی توانم لذت اینکه تکه ای از وجودم  چقدر زیبا در کنارم بزرگ می شود و من لحظه به لحظه این روزها را در دلم و ذهنم حک میکنم و هر موقعی که مرور می کنم قند در دلم آب می شود را چگونه به زبان بیاروم واقعا هیچ لذتی بالاتر از لذت مادرانه نیست دخترکم تو در ده ماهگی خیلی خوب چهاردست و پا میروی هنوز همان دوتا دندون رو داری و حســــــــــــــــــابی شیطون و شیرین شدی و مامان و بابایی مدام باید مراقبت باشیمممم که اتفاقی برات نیوفته و خرابکاری نکنی ...
14 مرداد 1392

آتلیه دینا

نازنینم روز جمعه 27/اردیبهشت / 92 ساعت 3 وقت آتلیه داشتی دخترم و خیـــــــــــــــــــلی دختر خوب و مهربون و خندونی بودی و خیلی خوب همکاری کردی ازت ممنونم مهربانم اینم عکسای خوشمل دینا در 8ماه و 18 روزگی   ...
5 خرداد 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به جوجه مامی می باشد